اسماء شهریاری: پژوهشگر حقوق بین الملل، عضو کانون وکلای دادگستری

در روزهای اخیر، رسانهها از توافقی میان جنبش حماس و دولت اسرائیل خبر دادهاند که در چارچوب طرح پیشنهادی ایالات متحده شکل گرفته و از آن با عنوان «توافق صلح» یاد میشود. اما این نامگذاری، بیش از آنکه بازتاب واقعیت حقوقی و سیاسی توافق باشد، نوعی برندسازی سیاسی است که هدفش القای پایان منازعه است؛ در حالی که آنچه عملاً امضا شده، صرفاً مرحله اول یک طرح چندبندی است که بیشتر به آتشبس مشروط شباهت دارد تا صلحی پایدار.
در این مرحله، طرفین متعهد شدهاند که عملیات نظامی را متوقف کنند، گروگانها و زندانیان را بهصورت متقابل آزاد کنند، و نیروهای اسرائیلی از بخشهایی از غزه عقبنشینی کنند. اما هیچیک از این تعهدات دارای جدول زمانی دقیق، ضمانت اجرایی روشن، یا سازوکار حل اختلاف نیستند. حتی نقش کشورهای میانجی مانند مصر و قطر، که قرار است بر اجرای توافق نظارت کنند، بهصورت مبهم و بدون اختیارات حقوقی تعریف شده است.
از منظر حقوق بینالملل، صلح زمانی معنا دارد که اختلافات بنیادین حل شده باشند، اشغالگری پایان یافته باشد، و حقوق ملتها—از جمله حق تعیین سرنوشت، بازگشت آوارگان، و تشکیل دولت مستقل—تضمین شده باشد. در این توافق، هیچیک از این عناصر وجود ندارد. نه از پایان اشغال سخنی هست، نه از بازگشت آوارگان، و نه از ساختار سیاسی آینده غزه. حتی بند مربوط به خلع سلاح گروههای مقاومت، بدون ارائه هیچگونه ضمانت امنیتی یا چارچوب حقوقی، میتواند زمینهساز درگیریهای تازه باشد.
در این میان، موضع حماس نیز بهدرستی باید بازخوانی شود. برخلاف برخی تحلیلهای سطحی، حماس نه خواستار واگذاری اداره غزه شده و نه خروج رهبرانش را پذیرفته. بلکه بهصراحت اعلام کرده که هیچ فلسطینی حاضر به ترک خاک خود نیست و هرگونه پیشنهاد درباره خلع حاکمیت را «بیهوده» دانسته. این موضع، نشاندهندهی حفظ خط قرمز مقاومت است؛ حتی در شرایطی که فشارهای بینالمللی و تبلیغاتی سنگین است.
بنابراین، آنچه امروز بهعنوان «توافق صلح» معرفی شده، در واقع یک آتشبس مشروط است که نهتنها فاقد شفافیت حقوقی است، بلکه میتواند به تثبیت وضعیت ناعادلانه موجود منجر شود. صلح واقعی، نه در امضای توافقنامهها، بلکه در پایان اشغال، بازگشت آوارگان، و تضمین حقوق ملتهاست. تا زمانی که این عناصر در توافق گنجانده نشوند، نمیتوان از صلح سخن گفت—بلکه باید آن را صرفاً توقف موقت خشونت دانست، با احتمال بالای نقض و بازگشت به درگیری.
در بررسی بندهای اصلی توافق اخیر میان حماس و اسرائیل، آنچه در ظاهر بهعنوان «توقف خشونت» معرفی شده، در عمل میتواند به تثبیت وضعیت موجود منجر شود؛ وضعیتی که در آن اشغالگری ادامه دارد، حقوق بنیادین ملت فلسطین نادیده گرفته میشود، و هیچ چشمانداز روشنی برای حل ریشهای منازعه وجود ندارد.
بر اساس اطلاعات منتشرشده، توافق شامل توقف عملیات نظامی، آزادی گروگانها در ازای آزادی زندانیان فلسطینی، خروج نیروهای اسرائیلی از غزه، و نظارت کشورهای میانجی مانند مصر و قطر است. اما این بندها فاقد جدول زمانی مشخص، معیارهای اجرایی روشن، و سازوکار نظارت بینالمللی معتبر هستند. بهعبارت دیگر، توافق نه ضمانت اجرایی دارد، نه ثبت حقوقی، و نه مکانیسم حل اختلاف در صورت نقض تعهدات.
از جمله نقاط ابهام، بند مربوط به خلع سلاح گروههای مقاومت فلسطینی است؛ بندی که بدون تعریف دقیق، بدون ارائه ضمانتهای امنیتی برای مردم غزه، و بدون چارچوب حقوقی مشخص مطرح شده و میتواند به تضعیف توان دفاعی فلسطینیها منجر شود. همچنین، آزادی زندانیان فلسطینی در ازای آزادی گروگانها، بدون معیارهای انتخاب، زمانبندی شفاف، یا نظارت بیطرف، میتواند به ابزار فشار سیاسی تبدیل شود. خروج نیروهای اسرائیلی نیز، در غیاب تعیین محدوده جغرافیایی، ضمانت عدم بازگشت، یا ثبت رسمی در نهادهای بینالمللی، بیشتر به یک عقبنشینی تاکتیکی شباهت دارد تا پایان واقعی اشغال.
در این میان، برخی تحلیلهای سطحی بهاشتباه از «واگذاری اداره غزه» توسط حماس سخن گفتهاند. اما موضع رسمی حماس کاملاً روشن است: نه خروج رهبران، نه واگذاری حاکمیت، و نه پذیرش ساختار تحمیلی. حسام بدران، عضو دفتر سیاسی حماس، پیشنهاد خروج را «یاوهگویی» خوانده و تأکید کرده که هیچ فلسطینی حاضر به ترک خاک خود نیست. این موضع، نشاندهندهی حفظ خط قرمز مقاومت و رد هرگونه مداخله خارجی در ساختار سیاسی غزه است.
تفاوت صلح و آتشبس: از منظر حقوق بینالملل
در حقوق بینالملل، تفاوت بنیادینی میان «آتشبس» و «صلح» وجود دارد:
ویژگی آتشبس صلح
ماهیت موقت، قابل نقض دائمی، الزامآور
هدف توقف درگیری حل ریشهای منازعه
ضمانت اجرا ضعیف یا فاقد ضمانت دارای ضمانت حقوقی و بینالمللی
ثبت رسمی گاهبهگاه، غیررسمی ثبت در سازمان ملل
توافق اخیر، با توجه به فقدان ضمانتهای حقوقی و عدم حل اختلافات بنیادین، بیشتر به آتشبس شباهت دارد تا صلح واقعی!
موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال توافق اخیر میان حماس و اسرائیل، ترکیبی از استقبال محتاطانه و هشدار راهبردی است. ایران، در بیانیهها و مواضع رسمی، از توقف خشونتها استقبال کرده، اما تأکید دارد که صلح واقعی زمانی معنا دارد که عزت، کرامت، و حقوق ملت فلسطین بهطور کامل حفظ شود. این موضع نهتنها در اظهارات دیپلماتیک، بلکه در تحلیلهای رسانههای نزدیک به رهبری نیز منعکس شده است؛ جایی که توافق اخیر، مشروط به پایبندی اسرائیل به تعهدات و حفظ اصول مقاومت ارزیابی شده است.
از نگاه تهران، توافقی که فاقد شفافیت حقوقی، ضمانت اجرایی، و تعهد عملی طرفین باشد، نه صلح است و نه گامی پایدار در مسیر عدالت. بلکه میتواند به تثبیت وضعیت ناعادلانه موجود منجر شود؛ وضعیتی که در آن اشغالگری ادامه دارد، آوارگان همچنان در تبعیداند، و ساختار سیاسی فلسطین تحت فشارهای خارجی شکل میگیرد. ایران بارها تأکید کرده که صلح، نه در امضای توافقنامهها، بلکه در پایان اشغال، بازگشت آوارگان، و تضمین حقوق ملتهاست—حقوقی که باید در چارچوب حقوق بینالملل و با نظارت نهادهای بیطرف اجرا شود.
در چنین فضایی، پرسش بنیادین این است: آیا توافق اخیر، آغاز فصل تازهای در تاریخ فلسطین خواهد بود؟ یا همچون توافقهای پیشین، در سایه بیاعتمادی، فشارهای سیاسی، و منافع متضاد بازیگران منطقهای و جهانی، به فراموشی سپرده خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش، نه در متن توافق، بلکه در اراده طرفین، نقش نهادهای بینالمللی، و مقاومت مردم فلسطین رقم خواهد خورد.





