شنبه های بازاریابی/ روزنوشت بازاریابی ۱

من فرامرز حیدری هستم(کارشناسی ارشد کسب و کار گرایش بازاریابی)
در این ستون تصمیم دارم تا برای شما از حال و هوای مباحث مهم در بازاریابی بحث و صحبت کنیم.امیدوارممورد پسندتون باشه و نکته جالب اینجاست که این مباحث شاید نواقصی داشته باشه و ما رو در برطرف کردن نواقصمون کمک کنید.
امیدوارم که در تمام مراحل زندگی موفق و پیروز باشید .
مبحث امروز ما در مورد اصول پایه و اولیه در بازاریابی یعنی نیاز،خواسته ،تقاضا هست .
مفاهیم نیاز، خواسته و تقاضا، ۳ عبارت مهم در بازاریابی هستند. هرچقدر هم که شبیه به نظر برسند، تفاوتهای زیادی در این اصطلاحات وجود دارد که باید در نظر بگیرید.
لایههای زیادی در درون آنها وجود دارد و آنها نقش مهمی در رسیدن به بخشبندی بازار هدف، هدف قرار دادن گروه هدف خاص و مهمتر از همه، تعیین موقعیت دقیق برای یک نام تجاری ایفا میکنند.
نیاز
“نیازها”، نیازهای اساسی انسان مانند سرپناه، لباس، غذا، آب و غیره هستند که برای بقای انسان ضروری هستند.
اگر این موضوع را بیشتر بسط دهیم، نیازهای دیگر عبارتاند از آموزش، مراقبتهای بهداشتی یا حتی یک امر اجتماعی، بهعنوانمثال، تعلق به یک جامعه خاص یا ابراز وجود.
میتوان گفت محصولاتی که در دسته محصولات موردنیاز قرار میگیرند نیازی به تحمیل ندارند. در عوض مشتری خود آن را میخرد.
اما درواقع درست نیست در دنیای امروز با هزاران برند تجاری در ردههای یکسان با پیشنهادهای یکسان که نیازهای یکسانی را برآورده میکنند، باهم رقابت میکنند، حتی “محصول دسته نیازها” باید در ذهن مصرفکنندگان قرار گیرد.
نمونهای از محصولات در بخش نیازها شامل بخش کشاورزی، املاک، بهداشت و درمان و غیره است.
همه ما درباره سلسلهمراتب نیازهای مازلو میدانیم که نیازها را در ۵ سطح طبقهبندی میکند، از نیازهای فیزیولوژیکی در پایینترین سطح، تا نیازهای خودشکوفایی
خواسته
“خواستهها” یک قدم جلوتر از نیازها هستند، خواستهها برای بقاء انسان ضروری نیستند، اما با نیازها ارتباط دارند.
به بیان ساده، خواسته محصولی است که موردنظر مشتری است و برای بقای او لازم نیست.
بنابراین، خواسته کاملاً برعکس نیاز است که برای بقای ما ضروری است.
خواستهها دائمی نیستند و مرتباً تغییر میکنند. با گذشت زمان، افراد و مکان تغییر میکنند، خواستهها نیز بر این اساس تغییر میکنند.
خواستهها توسط محیط ما جهت برآوردن برخی نیازها هدایت میشوند.
بنابراین، خواستههای افراد بسته به درک، محیط، فرهنگ و جامعه هر فرد میتواند متفاوت باشد.
بهعنوانمثال، یک سرخپوست به غذا نیاز دارد، اما ممکن است دوسا یا پاراتا را بخواهد، درحالیکه یک آمریکایی ممکن است برگر یا ساندویچ بخواهد.
نمونهای از محصولات از دسته خواستهها شامل صنعت گردشگری، لوازم الکترونیکی، کالاهای مصرفی روزمره و غیره است
.
اما آنچه بهعنوان یک بازاریاب مهم است بدانید، برند شما برای کدام سطح نیاز است؟
بیایید برخی از نمونههای برند را بررسی کنیم که سطوح مختلف نیازها را هدف گرفتهاند.
۱- نیازهای فیزیولوژیکی: شرکتهای مواد غذایی (نستله، پپسی، کوکاکولا)
۲- نیازهای ایمنی: شرکتهای بیمه
۳- نیازهای اجتماعی: سایتهای شبکههای اجتماعی (فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و…)
۴- نیاز به احترام: مارکهای لوکس (مانند iPhone، مرسدس)
۵- نیازهای خودشکوفایی: سازمانهای غیرانتفاعی و NGO ها مثل یونیسف
تقاضا
خواستهها زمانی به تقاضا تبدیل میشود که مشتری تمایل داشته باشد و توانایی خرید نیازها یا خواستههای خود را داشته باشد.
تفاوت اساسی بین خواستهها و تقاضاها میل است. ممکن است مشتری به چیزی علاقه داشته باشد اما نتواند خواسته خود را برآورده کند.
درنتیجه، برای افرادی که میتوانند محصول مطلوبی را خریداری کنند، خواستههای خود را به تقاضا تبدیل میکنند.
بهعبارتدیگر، اگر مشتری تمایل داشته باشد و بتواند نیاز یا خواستهای را بخرد، به این معنی است که تقاضا برای آن نیاز یا خواسته دارد.
ممکن است بی ام و برای ماشین یا آیفون برای گوشی بخواهید. اما آیا واقعاً میتوانید بی ام و یا آیفون بخرید؟
میتوانید، بهشرط توانایی خرید آنها. نمونهای از تقاضا شامل اتومبیلهای لوکس، اقامت در هتلهای ۵ ستاره و غیره است.
بسیاری از مردم BMW میخواهند، اما تعداد کمی از آنها میتوانند آن را خریداری کنند.
بنابراین برای بازاریابی بسیار مهم است، نهتنها مخاطبانی را در نظر بگیریم که محصول ما را میخواهند، بلکه میزان تمایل و توانایی خرید آنها را نیز اندازهگیری کنیم.
نهتنها کشف نیازهای مختلف مصرفکننده، بلکه تعیین اینکه مصرفکننده درواقع چه میخواهد و چقدر میتواند پرداخت کند، اهمیت دارد.
چقدر میتوان تقاضا برای محصول یا خدمات ایجاد کرد.
درنهایت، بیایید سعی کنیم پاسخ دهیم “آیا بازاریابی میتواند نیاز ایجاد کند؟” ما معتقدیم که بازاریابان نیازها را ایجاد نمیکنند.
آنها ممکن است محصولات یا خدمات خاصی را تبلیغ کنند و مردم را مجبور کنند که این محصولات یا خدمات را برای نیازهای خود بخواهند.
بهعنوانمثال، بازاریابان ممکن است این ایده را ترویج دهند که بیمه میتواند نیاز فرد به ایمنی را برآورده کند. اما بازاریابان نیاز به ایمنی را ایجاد نمیکنند.
بازاریابی
هنر و علم تشخیص خواستهها و نیازهای واقعی مشتریان فعلی و مشتریان آینده و سپس خلق و ایجاد محصولات و خدماتی است که نیازهای خاص مشتریان مذکور را تأمین کند.
یکی از دلایل اهمیت بازاریابی، اثری است که بر جامعه میگذارد. بازاریابی به معرفی و جا انداختن محصولات جدیدی که زندگی انسانها را راحتتر یا غنیتر میکنند، کمک میکند.
شرکتها با استفاده از بازاریابی ضمن تلاش برای ارتقاء جایگاهشان در بازار، میکوشند تا محصولات و خدمات موجودشان را بهبود دهند و از این طریق، زندگی انسانها را نیز بهبود میدهندد
اقتصاد و فناوری
با عرض ادب و احترام خدمت خوانندگان محترم و عوامل با تلاش اقتصاد و فناوری اروزی توفیق دارم خدمت تک تک عزیزان
درود بر شما
آرزوی توفیقات روزافزون
مطلب ارزشمندی بود. ممنون از نویسنده محترم
عالی بود
با سلام و احترام
مطلب مفید و آموزنده ای بود
بسیار عالی و پر محتوا بود سپاسگزارم جناب مهندس حیدری با آرزوی بهترینها
درود بر شما
عالی بود
سپاسگزارم از توجه شما به بازار
وقتی که معطوف داشته به این امر
میراحمدی
درود بر شما
از لطف و توجهتون بسیار سپاسگزارم.
خوشحالم که مطالب براتون مفید بوده و همراهی شما باعث دلگرمی ماست.
تلاش میکنیم همچنان با تمرکز بر نیازهای بازار، محتوایی کاربردی و بهروز ارائه کنیم.
ضمناً با شما موافقم؛ «آفاب فرامرز حیدری» نویسندهی توانمندی هستند و آثارشون قابل توجه.
با سلام و احترام
مطلب مفید و آموزنده ای بود